|
شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 13:57 :: نويسنده : فرشته کوچولو
بچه كه بوديم بستنيمان را گاز مي گرفتند قيامت به پا مي كرديم! ![]()
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 12:16 :: نويسنده : فرشته کوچولو
خدایا بخاطر سیب ما را ![]()
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 12:14 :: نويسنده : فرشته کوچولو
این روزها فهمیدن زبان مادری سخت شده است ![]()
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 11:18 :: نويسنده : فرشته کوچولو
انگار تا اعلامیه ات را به روی دیوارهای کوچه نبینند ![]()
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 11:3 :: نويسنده : فرشته کوچولو
مرگ انسان زمانی ست که ![]()
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 10:46 :: نويسنده : فرشته کوچولو
گاهی وقتها از نردبان بالا میری تا دستهای خدا را بگیری، ![]()
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : فرشته کوچولو
ماه من! ![]()
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 10:19 :: نويسنده : فرشته کوچولو
وقتی همه رو شبیه اون میبینی یعنی " عـــاشـــــــــــــــــــــــقی "؛ ![]()
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : فرشته کوچولو
سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند. ![]()
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 9:58 :: نويسنده : فرشته کوچولو
سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند. ![]()
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 9:53 :: نويسنده : فرشته کوچولو
صبر کردن دردناک است و فراموش کردن دردناک تر ولي از اين دو دردناک تر اين است که نداني بايد صبر کني يا فراموش. ![]()
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 19:37 :: نويسنده : فرشته کوچولو
نگرآن اشکـــ هآیم نبآش ! ![]()
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 19:23 :: نويسنده : فرشته کوچولو
گذشتن از کسی که روزی قرار بود ؛ سهم تو از این زندگی باشد ، کار ساده ای نیست.... ![]()
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : فرشته کوچولو
اینجا سرزمین کلمات معکوس است ، جایی که گنج ، جنگ میشود ، قه قهه ، هق هق و درمان ، نامرد ... اما درد همان درد است ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 23:24 :: نويسنده : فرشته کوچولو
یه بار یه رشتیه کتاب مینویسه اول کتابش می نویسه: تقدیم به پدرم که دوست بابام بود!!!!!! گرگه داشته شل شل راه میرفته. ازش میپرسن: چی شده؟ میگه: رفتم دم خونه ی شنگول و منگول و حبه انگور. بعد گفتم منم منم مادرتون. از بخت بد باباهه خونه بود و حرف ما رو هم باور کرد!! ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:27 :: نويسنده : فرشته کوچولو
![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:25 :: نويسنده : فرشته کوچولو
![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:23 :: نويسنده : فرشته کوچولو
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟ ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 19:21 :: نويسنده : فرشته کوچولو
باز امشب ای ستاره تابان نیامدی ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:23 :: نويسنده : فرشته کوچولو
![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:17 :: نويسنده : فرشته کوچولو
دروغگـــــــــــو دشمن خداستـــــــ تنهـــایــی، ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : فرشته کوچولو
تو اگر مال من نشدی ... حتما بهترین نبودی همه را صدا زدم جز خدا . . . ! چقدر دلـ ـم هوایـ ـت را می کند آن هائی که حرف برای ِ گفتن کم دارند از خانه که می آیی یک دستمال سفید در اتاقي كه به اندازه يك تنهايي است ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : فرشته کوچولو
ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ بسترم صدف خالی یک تنهایی است و تو چون مروارید گردن آویز کسان دیگری ... ܓ✿ܓ✿ܓ✿ܓ✿ ![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 16:1 :: نويسنده : فرشته کوچولو
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود عشق تو ، حضور تو ، به من نفس میدهد هوای بودنت این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی قلبی که تنها تپشهایش برای تو است زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !
![]()
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 15:59 :: نويسنده : فرشته کوچولو
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی بفهمی زندگی بی عشق نازیباست دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات خورشید مهری رخ بتاباند دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی بیابد راه چشمت را سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا بخوانی خالق خود را اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی پیدا شوی در او دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و با او بگویی: بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست دعایت می کنم، روزی نسیمی خوشه اندیشه ات را گرد و خاک غم بروباند کلام گرم محبوبی تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی با موج های آبی دریا به رقص آیی و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی به کام پرعطش، یک جرعه ی آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی در میان هستی بی انتها باید تو می بودی بیابی جای خود را در میان نقشه ی دنیا برایت آرزو دارم که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی بگیرد آن زبانت دست و پایت گم شود رخساره ات گلگون شود آهسته زیر لب بگویی، آمدم به هنگام سلام گرم محبوبت و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را ندانی کیستی معشوق ِعاشق؟ عاشق ِمعشوق؟ آری، بگویی هیچ کس دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی ببندی کوله بارت را تو را در لحظه های روشن با او دعایت می کنم ای مهربان همراه... ![]()
![]() |